زيست سرافرازانه در نظم اقتصادي جهان

سعید لیلاز - کارشناس اقتصادی

بازگشت ايران به نظم بين‌المللي پس از برجام قوت گرفته است و اين در حالي است كه نظم بين‌المللي موجود نظمي است كه تحت سلطه قدرت‌هاي بزرگ جهاني قرار دارد و نمي‌توان هم كاري انجام داد. بنابراين در اين شرايط دو راه بيشتر براي ايران باقي نمي‌ماند. يا بايد مانند كره شمالي كاملا مسير انزوا در پيش ‌گيريم كه نه به لحاظ جغرافيايي، نه به لحاظ جمعيتي و نه به لحاظ تاريخي و ژئوپليتيك اين امر ممكن نيست حتي اگر حقيقت يا لزومي در ميان باشد. يا اينكه بايد به اين نظم بين‌المللي موجود ورود كرد و در تلاش بود كه به اندازه توانمندي اقتصادي، توان علمي و به اندازه شايستگي‌هاي توليد ثروت، روي اين نظم بين‌المللي اثر گذاشت.
ايران مسير خودكفايي و استقلال را بدون توجه به كشورهاي ديگر در تمام نيم قرن اخير دنبال كرده است و شايد جالب باشد كه بدانيم در 20 سال پاياني رژيم پهلوي، استراتژي رسمي كشور نيز استراتژي جايگزيني واردات و توسعه صادرات بوده است. پهلوي‌ها هم درپي كاستن از وابستگي‌ها به خارجي‌ها بودند، اما تجربه 20سال قبل و همينطور چهار دهه بعد از انقلاب نشان داده كه استراتژي جايگزيني واردات و سپس توسعه صادارت حتي اگر در يك دوره كاربرد داشته است در شرايط فعلي ديگر كاربردي ندارد و بايد يك تغيير رويه بنياديني در آن صورت گيرد. اين تغيير رويه بنيادين به نظر من اكنون در عالي‌ترين سطوح نظام در جريان است. يعني كساني كه ابلاغيه 24 ماده‌يي مقام معظم رهبري را مطالعه و روي آن كار كرده‌اند متوجه مي‌شوند كه اين ابلاغيه با توجه به تجربه تلخي كه ما به ويژه از تحريم‌هاي بين‌المللي عليه جمهوري اسلامي ايران به دست آورديم، نشأت گرفته است. تجربه تلخي كه به ما فهماند آن چيزي كه مي‌تواند ما را در سطح جهاني حفظ كند در واقع خودكفايي يا انزواي اقتصادي، سياسي و ژئوپليتيك ما از جهان نيست، بلكه ايجاد وابستگي متقابل در دنيا است.
از سوي ديگر علت اينكه چين، كره جنوبي، تركيه و هند توانستند مجوز مستثنا بودن از تحريم‌ها را از سازمان ملل و ايالات متحده امريكا بگيرند و بتوانند همچنان از ايران نفت بخرند اين بود كه وابستگي اين كشورها به ايران آنقدر زياد بود كه نمي‌توانستند اين وابستگي را به يك‌باره قطع كنند. اگر هم امريكا دستور مي‌داد كه آنها از ايران نفت خريداري نكنند، اين دستور را اجرايي نمي‌كردند. اين در حالي است كه اگر در زمان تحريم‌ها به جاي 5 كشور 50 كشور را به اقتصاد ايران وابسته كرده بوديم، 50 كشور در برابر تحريم‌هاي بين‌المللي امريكا ايستادگي مي‌كردند. چنان كه همين الان در مورد روسيه تعداد كشورهايي كه به اقتصاد روسيه وابستگي دارند بيش از كشورهايي است كه وابسته به ايران هستند، بنابراين اعمال تحريم‌ها بر روسيه سخت‌تر است.
به‌طور مثال آلمان فدرال با وجود وابستگي كامل سياسي به ايالات متحده امريكا كه همپيمان ژئوپليتيك و استراتژيك واشنگتن در ناتو و اروپاي غربي است، در برابر تحريم‌هايي كه از طرف امريكا بر روسيه اعمال مي‌شود دايما مقاومت مي‌كند و دايما اين تحريم‌ها را به چالش مي‌كشد چرا كه چاره‌يي جز اين ندارد. بنابراين حتي اگر بخواهيم استقلال سياسي را حفظ و حتي اگر بخواهيم در جامعه جهاني حرف خود را بزنيم و زيستي سرافرازانه داشته باشيم بايد بتوانيم به جاي ايجاد انزوا، وابستگي متقابل ايجاد كنيم. اين مسير جز از طريق نيرومند كردن اقتصاد و جز از طريق افزايش سقف و سهم توليد ناخالص داخلي نسبت به جهان ميسر نخواهد شد.
از سوي ديگر فرض كنيد 4دهم درصد تجارت جهاني در ايران صورت مي‌گيرد در حالي كه همين نسبت ممكن است در ايالات متحده امريكا بيش از 30درصد و حدود 60 برابر بيشتر از ايران باشد. اگر كشورهاي جهان در معرض اين قرار گيرند كه بين جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا يكي را انتخاب كنند مشخص است كشوري را انتخاب مي‌كنند كه 50 تا 100 برابر سهمش از تجارت جهاني بزرگ‌تر و بيشتر است. كشورهاي جهان برمبناي قدرت اقتصادي خودشان است كه مي‌توانند قدرت ژئوپليتيك را ترسيم و به قدرت‌هاي جهاني نه بگويند. اكنون كشوري مثل ويتنام، چين و فرانسه به هيچ‌وجه در برابر امريكا دست بسته نيستند يا كشوري مثل مالزي كشوري نيست كه در مقابل ايالات متحده امريكا حرفي براي گفتن نداشته باشد. اما آنان تصميم گرفته نوع برخورد و تعامل‌شان با جامعه جهاني را به جاي برخورد نظامي و انزواي سياسي به قدرت اقتصادي تبديل كنند. من فكر مي‌كنم از اين جنبه ما يك تجربه 60ساله داريم و اين تجربه 60ساله نشان مي‌دهد كه جمهوري اسلامي ايران گريزي جز اينكه راهبرد ژئوپليتيك خود را به تعامل با نظم بين‌المللي موجود تغيير دهد، ندارد.
درخصوص اينكه نظم اقتصادي فعلي چقدر از نظم سياسي پيروي مي‌كند و‌ آيا تقابل سياسي دليل مناسبي براي تقابل اقتصادي است بايد پاسخ داد كه 100درصد نظم سياسي از نظم اقتصادي موجود در جهان نشأت مي‌گيرد. ايالات متحده امريكا، ژاپن، چين و اتحاديه اروپا مجموعا بيش از دوسوم توليد ثروت جهان را در اختيار و زيركنترل دارند، بنابراين معلوم است كه نظم بين‌المللي موجود، سايرين را محلي از اعتنا قرار نمي‌دهد. در حالي كه ساير كشورهاي جهان مستقيم و غيرمستقيم به اين 4 قدرت جهان وابسته هستند و اين 4 بلوك قدرت اصلي هستند كه در مورد مسائل دنيا تعيين تكليف مي‌كنند.
روسيه همچنان يك قدرت نظامي بسيار بزرگ به شمار مي‌رود اما از آنجايي كه قدرت اقتصادي در حال افول و در 25 سال اخير عقبگرد داشته است جز در موارد محدود و حوزه همسايگان خود نمي‌تواند اعمال كنترل و نفوذ كند. اين در حالي است كه خود روسيه هم به‌شدت در حال وابستگي به اين 4 بلوك قدرتمند است. بنابراين اگر بخواهيم در نظم بين‌المللي موجود اثرگذار باشيم بايد پيش و بيش از همه در قدرت اقتصادي خود تجديدنظر كنيم و سهم خود را از توليد ثروت در مبادلات جهاني افزايش دهيم. بدون شك سهم 4درهزار، ايران را در پيشبرد اهداف سياسي به هيچ جايي نخواهد رساند.

منبع:تعادل

کد خبر 13084

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 8 =